اگر بگویی صبر کن،
من قول میدهم تا آخرین روز بیگلایه صبر پیشه کنم.
آرزوهایم را به قاصدک دادهام؛
من با تو حتی آرزویی هم ندارم.
تو بیا،
و با یک نگاه این دل را زیر و رو کن.
حالا که قصه این است من منتظر بمانم،
باشد،
گلایهای نیست؛
من منتظر میمانم.
انتظار برای من عبادت است.
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط پسر خوب در تاریخ 1348/10/11 و 23:49 دقیقه ارسال شده است | |||
سلام این عکسه کجه یا صندلی کجه !!!!
خیلی فکر کردم نفهمیدم |
این نظر توسط الناز در تاریخ 1348/10/11 و 20:31 دقیقه ارسال شده است | |||
فرانك جون به خاطرراهنماييت هم ازت تشكرميكنم دفعه ي پيش فكركنم نظررواشتباهي داده بودم |
این نظر توسط قاصدک در تاریخ 1348/10/11 و 11:30 دقیقه ارسال شده است | |||
خنده ام می گیرد
وقتی پس از مدت ها بی خبری بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری می گویی: دلم برایت تنگ است. یا مرا به بازی گرفته ای یا معنی واژه هایت را خوب نمی دانی... دلتنگی ارزانی خودت. من دگر دلم را به خدا سپرده ام |
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
از کدوم قسمت وبلاگ رضایت بیشتری دارید؟
این وبلاگ چقدر تونسته رضایت شما رو جلب کنه؟
آمار سایت
کدهای اختصاصی